، تا این لحظه: 10 سال و 11 روز سن داره
پیوند عشق من و همسرمپیوند عشق من و همسرم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

هدیه ای از امام عشق

این مدت که نبودم

اول بگم از مهمونامون مادرمو برادرم چند روز پیش با داییم رفتن خونه داییم که هم به اون و هم به بقیه دایی هام و خاله هام سر بزنن و امروز ظهر قرار برگردن خونه ما دوباره. چند روز پیش خبر دار شدیم که دختر عموی همسرم که باردار بود زایمان کرده و پسر کوچولوشون به دنیا اومده و من و همسرمم هم دیروز رفتیم منزلشون و کوچولوشون رو هم دیدیم ولی متاسفانه موفق به گرفتن عکس ازش نشدیم که بزارم اینجا . اما بگم از کوچولو خودمون 3 شنبه هفته پیش رفتیم پیش دکتر مامایی قرصام رو عوض کرد و همینطور با دستگاه صدا قلب بچمون رو گذاشت تا بشنویم و برا سه هفته بعد هم سونوگرافی نوشت که هم سالم بودن بدن بچرو توش بفهمیم و هم جنسیت بچرو ، از اونجا هم رفتیم واکسن کزازمو زدم که...
11 آذر 1392

بازم مهمون داریم

دیروز صبح خواهرم بهم زنگ زده بود و بهم گفت که مادرم و برادر کوچیکم مسلم دارن از میانه میان اینجا من اول باور نکردم ولی بعد از تماس با مادرم دیدم راست میگه و با شوهرم تماس گرفتم و  گفتم که داره مادرم میاد اونم با برادرم زنگ زد و هماهنگ کردن نزدیک کرج که رسیدن بهش خبر بده تا بره دنبالشون و بلاخره مادرمو برادرم ساعت 4 رسیدن کرج و همسرم رفت دنبالشون و اونا رو آورد خونه و الانم مهمون ما هستن 
3 آذر 1392

اومدم با تاخیر

سلام به همه دوستان اول فرارسیدن ماه عزایه سالار شهیدان حسین بن علی (ع) رو به همه تسلیت میگم .   اما بگم از این چند روز که نبودم اول اینکه برادرم و نامزدش رو این چند روز که مهمون مابودن حسابی تو تهران گردوندیم و خونه فک و فامیلا بردیم و خونه دایی بزرگه من که تو این دو سال ازدواجمون نرفته بودیم هم رفتیم و در آخر برادرمو نامزدش نرگس رفتن خونه خواهر نرگس و چند روزیم اونجا بودنو دوباره برگشتن خونه ما همسرمم رفت براشون بلیط قطار گرفت و برگشتن دوباره میانه . این چند روزه محرمم میخواستیم همون هیئتی که دوسال پیش میرفتیم بریم ولی به خاطر بارداری من و دوری اون هیئت از محل زندگیمون همسرم نگذاشت بریم و همین نزدیکیهای خونمون یه هیئت پیدا ...
21 آبان 1392

اومدم با كلي خبر

اول از همه با اينكه خيلي ديره عيد قربان رو تبريك ميگم و همينطور پيشاپيش فرا رسيدن عيد غدير رو تبريك ميگم خبر اول اينكه بگم ما شنبه رفتيم برا سونوگرافي غلبارگري و جوابش خوب بود و مشكلي بچه نداشت و جوابش رو برديم پيش دكتر و اونم گفت كه خوبه و برام قرص نوشت و گفت تا 5 هفته ديگه بايد اينارو استفاده كنم و بعد برم تا قرص هامو عوض كنه خبر دوم اينكه خواهرم قرار بود از ميانه بياد و پيش من بمونه تا نوروز ولي متاسفانه زنگ زد و گفت نميشه بيام خبر سوم هم اينكه برادرم علي كه تازگي نامزد كرده ديروز با نامزدش از ميانه اومدن و الانم مهمون ما هستن   ...
1 آبان 1392

سونوگرافی غربالگری

چند روز پیش که رفتم پیش دکتر تا سونوگرافی قبلیم رو بدم و به پروندم اضافه کنه برام سونوگرافی غربالگزی نوشت و گفت که تو این معلوم مبشه که بچه مشکلی نداره و زمانشم برا 27 مهر نوشت و حالا باید بریم برا سونوگرافی انشالله که اونم خوب بشه الانم دارم از خونه مادر بزرگ شوهزم این مطلب رو مینویسم و همسرمم محل کارشه آخه 5 شنبه ها تو محل کارشون نمایشگاه میزنن و شب هم همونجا هیئت دارن
12 مهر 1392

جواب آزمایش و تشکیل پرونده

بلاخره جواب آزمایش که دکتر نوشته بود رو هم گرفتیم و بردیم پیش دکترو دکتر هم گفت خوبه ولی عفونت زیادی دارم و دردام بخاطر همینه و برام یک سری قرص نوشت و گفت که نگران نباشم و درست میشه و برام تشکیل پرونده داد راستی از همه دوستان عزیز که برای تولدم تبریک گفتن هم تشکر میکنم .   ...
4 مهر 1392

تولد

دیروز تولدم بود و من اصلا یادم نبود ولی غروب موقعی که همسرم از سر کار بر میگشت یک کیک و یه کادو برام گرفته بود و اومد خونه و دو تایی یه جشن تولد کوچیک گرفتیم   ...
26 شهريور 1392

حالم خوب نیست

دو روزه دل درد و کمر درد بدی دارم چند دقیقه که راه میرم نفسم کم میاد یا کمرم دلرد میگیره نمیدونم چیکار کنم خیلی میترسم اگه کسی میتونه راهنماییم کنه
23 شهريور 1392

جواب سونوگرافی

بالاخره دیروز رفتیم و سونوگرافی رو انجام دادم امروزم رفتیم پیش ماما و گفت خوبه و ما رو از نگرانی در آورد اینم جواب سونوگرافی     ...
18 شهريور 1392